❤عشــــــــــق دات کــــــــــــــــــام❤❤ ❤عشــــــــــق دات کــــــــــــــــــام❤❤
درباره ما


به وبلاگ خودتون خوش آمدید من سعیده هستم متولد...بماند دیگه بچه جنوبم..بلوچستان منتظرنظرات خوب شما هستم.. نامردی نکنین ها باشه جیگرا؟ پیشنهادی دارین بگین درتوانم باشه کوتاهی نمیکنم ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_____________________________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$______$$$$$_______$$$$$______$$ $$____$$$$$$$$$___$$$$$$$$$____$$ $$___$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$___$$ $$___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$$___________$$ $$____________$$$$$____________$$ $$_____________$$$_____________$$ $$______________$______________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$___$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$___$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$$_______$$$$$$_____$$ $$______$$$$$$_____$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ ______✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ __________✿✿✿✿ _________✿✿✿✿ ________✿✿✿✿ _______✿✿✿✿ ______✿✿✿ ........I Love you ........I Love you .......I Love you ......I Love you .....I Love you ....I Love you ...I Love you ..I Love you .I Love you .I Love you .I Love you ..I Love you ...I Love you ....I Love you .....I Love you ......I Love you .......I Love you ........I Love you ........I Love you ........I Love you .......I Love you ......I Love you .....I Love you ....I Love you ...I Love you ..I Love you .I Love you .I Love you

پیوند روزانه

درهم برهم
عشق درونی یادروغی
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


❤عشــــــــــق دات کــــــــــــــــــام❤❤

گوش هایی که نشنید
موضوع: <-PostCategory->

بعدازگرفتن دیپلم به دنبال کار گشتم .رشته تحصیلی ام کامپیوتربود ودوست داشتم ازطریق درسم وارد دنیای کار بشم از آن طرف یکی ازدوستان خانوادگیمان به یک شرکت خصوصی معرفی بعدازگزینش پذیرفته  شدم پدرم سالها پیش دراثرسکته قلبی فوت شده بود ومن وخواهرم ومادرم بعداز پدرم به تهران امدیم وزندگیمون در تنهایی ودوراز فامیل شروع کردیم مادرم زن پرقدرتی وبادرایتی بود که باارثی که از پدربزرگم بهش رسیده بودیک اموزشگاه نقاشی دایرکرد مادرم نویسنده ونقاش بودودرعین قدرت وپراز احساس وباصورتی آرام همیشه موجب ایجاد آرامش برای من وفرناز بودهرچند وقت یه بار مادرم گالری نقاشی برپامیکرد ونقاشیاش را به نمایش میگذاشت وعلاوه بر مردم وبرخی از اساتید آشنا هم به بازید از گالری میامد آقای موسوی مثل یک پدر مهربان سالها درکنارخانواده ما بود اویکی از استادان نقاشی بود واو یک پسر داشت که تقربیا سه سال از من بزرگتر بود من احاس میکردم که او مثل برادرم میماند ولی همیشه خانم موسوی به مادرم میگفت که دوست دارم یک عروس مثل من قسمتش بشه مادرم میخنید ومیگفت انشالا خداوند آرزوتون رو براورده کنه من به درس خوندن علاقه داشتم انگار از تلاش وکوشش برای تحصیل هیچ وقت خسته نمشدم پسر آقای موسوی تدریس وآموزش دوروس مختلف مربوط به کامپیوتر انجام میداد به خاطر همین هفته ای یه روز به خونشون میرفتم تا صحفه بندی رو به صورت حرفه ای یاد بگیرم محمد به خوبی آموزش میداد حتی از کلاس آموزش هم بهتر البته این درصورتی بود که اکرم خانم مدام به هر بهانه ای مثل اوردن چای یاشیرداغ وارد اتاق نشه ورشته کلام رو پاره نکنه وقتی که محمد به اکرم خانم میگفت مادرجان الان وقت یادگیری ودرسه بذار تمام بشه شما النازو ببرید توی آشپزخانه هرچه که دوست دارد بهش بدید تابخوره اکرم خانم میگفت محمد جان مگرمدرسه رفتید زنگ  تفریح نداشتید خوب اینم مثل زنگ تفریح میماند که باید یک نوشیدنی یا کیک بخورن تا ذهنشون ازاد باشد و بتواند چیزی یاد بگیرد اخرش من ومحمد تسلیم میشدیم وچای میخوردیم چون واقعا نمی توانستیم از پس زبان اکرم خانم بربیایم توی خونه ما هرکسی شغل وسرگرمی داشت فرناز به آشپزی وشیرینی پختن علاقه داشت و ب کلاس اموزشی رفته بود وحسابی استاد شده بود هروقت من ومامانم از سرکاربرمیگشتیم  فرناز بایک غذای جدید منتظر ما بود منم سرب سرش میذاشتم و ب مادرم میگفتم اینجا که خونه نیست یک آزمایشگاه اشپزی است ما هم مجبوریم از دست پخت فرناز خانم بخوریم فرناز هم عصبانی میشد و میگفت کسی که نامه فدایت شوم برای سرکا رخانم نفرستاده مهم مامانه که دست پخت منو دوست داره فرداکه رفتی خونه شوهر بلد نبودی یک غذا بپزی اونوقت باالتماس میایی سراغ من ومیگی فرناز جون خواهش میکنم  اشپزی یلدم بده وقتی که مامان میدید کار دعوای من وفرناز بالا گرفته با گفتن دخترا این کارا در شان شما نیست من و فرناز رو ساکت می کرد

روز ها به شرکت می رفتم و وقتی بر میگشتم خانه خیلی خستا بودم اکثر شبها شام نمی خوردم فقط به اتاق می رفتم که بخوابم بعضی وقتها فرناز دلش به حال من می سوخت و برای فردا که می خواستم بروم شرکت ببرایم نهار درست می کرد می گفت اگه اینجوری پیش بروی به زودی می میری حق با فرناز ولی به قدرم کارم زیاد بود که خستگی اجازه هیچ کار دیگه ای بجز خوابیذن به من نمی داد یک روز عصر وقتی از محل کارم برگشتم به خانه مادرم گفت که منیر خانم اجازه خواسته که برای پسر علی بیاد خواستگاری منتظر جواب من هستند

الناز : مامان من فعلا قصد ازدواج ندارم

مادر: تا کی میخوایی خواهی خواستگارا را رد کنی

الناز: اره آخرش ازدواج می کنم

مادر: آخرش کی؟ وقتی که من مردم؟

الناز: مامان این چه حرفی

مادر : تو می خواهی منو دق بدی

النار: برای چی

مادر: فکر میکنی من تا کی زندم تا کی میتونم از شما دوتا نگهداری کنم و اصلا به فکر من نیستی

الناز : تسلیم مادر هر چی شما بگی من حرفی نمی رنم

مادر: من که نمی گم اینو قبول کن یا نه فقط بذتر بیان خواستگاری اگه دیدی خوب بود قبول کن وگرنه قبول نکن

الناز:چشم مامان جون

مادر: جشمت بی بلا

بخواست مادرم منیر خانم وعلی برای جمعه عصر به خانه ما دعوت شدند اصلا برایم مهم نبود چون واقعا قصد ازدواج نداشتم من دلم می خواست که ادامه تحصیل بدم و آزرو های بزرگی برای خودم داشتم به خاطر مادر پذیرفتم که بیان خواستگاری که ....

جمعه ساعت 7 شب خواستگارم امد از نگاهای که از قد بالام منیر خانم به من می انداخت خجالت می کشیدم و قرمز شدم فرناز گوشه دیوار آشپز خانه ایستاده بود و به من می خندیداز اینکه نمی تونستم خواب خنده های تمسخرامیزش رو بدم حسابی لجم گرفته بود در همین عین صدای اکبر آقا منو ب خود آورد که ب مادرم میگفت احترام خانم اگه اجازه بدید بچه ها برن باهم صحبت کنند

احترام خانم :از نظرمن اشکالی نداره اجازه ما دست شماست

منیرخانم:علی جان بلند شو مامان با الناز جون برید اون اتاق حرفاتون رو بگید

من وعلی با گفتن با اجازه بزرگترا به اتاق کناری رفتیم تا با هم صحبت کنیم

علی:من شروع کنم یاشما؟

الناز:خواهش میکنم شما شروع کنید

علی:من بیشتر تعریف شما را از مادرم شنیدم البته چند بار که در حالت رفت وامد توی کوچه بودید من دیدمتان ولی اصلی ترین تعریفاتو از مادرم شنیدم

الناز: حالاتعریفات خوب یا بد شنیدی؟علی:اگه بود الان اینجا نبودم

الناز:شما لطف داری

علی:من توی آزانس املاک کار میکنم دیپلم دارم اهل گردش و تفریح هستم دوست دارم همسرم یک زن بادرایت آگا ه باشد اهل هیچ نوعموادمخدرومشروب نیستم حتی تفریحی اش.با کارکردن ودرس خواندن شما هیچ مشکلی ندارم اگه سوالی دارید بفرمایید.

الناز:شما کاملا سریع وتند وکامل توضیح دادید دیگه حرفی نم ماند منم مخالفتی ندارم .

علی:پس یعنی قبول کردید؟

الناز:خوب بااین عجله که نمیشه حرفی زد احتیاج به فکرکردن دارم.

علی:یک هفته زمان کافیه؟

الناز:انشالله کافیه.اجازه بدیدبرم پیش بقیه...

وقتی که وارد اتاق شدیم منیرخانم دست زد ومبارک باشه گفت. مادرم خندید وگفت :اجازه بدید ببینم بچه ها به توافق رسیدند ؟

منیرخانم:ازقیافه خندانشان معلومه که به توافق رسیدند نظرت چیه الناز جون؟

الناز:هرچی خدابخواهد همون میشه .اجازه بدید یکم فکر کنم بعدجواب میدم 

اکبرآقا:حق باالنازخانم به همین سرعت که نمیشه جواب بگیری قرارما اگه جواب مثبت بود شب جمعه آینده باشه نظر شماچیه احترام خانم؟

احترام خانم:من مخالفتی ندارم 

وقتی مهمون ها رفتند همه حرف های علی را برای مادرم تعریف کردم ومادرم خواست که بیشتر فکر کنم وبهتر تصمیم بگیرم به نظرم پسر بدی نمی امد از اینکه خیلی سریع وصادقانه حرف زد خیلی خوشم امد ولی حق بامادرم بود یک عمر زندگی من بسته به تصمیم مهم ودرست خودم داشت توی هفته خیلی فکرکردم وچون به نظرم هیچ مورد منفی به ذهنم نرسید جواب مثبت دادم مادرم گفت:الناز جون بذار بریم یک کم تحقیق کنیم ماباید بیشتر درموردشون بدانیم ولی من مخالفت کردم وگفتم که لازم نیست وقتی که ماردم شدیدا مخالفت منو دید دیگه حرفی نزد ومن وعلی نامزد شدیم وبعدازیک ماه تصمیم به عقد گرفتیم مادرم مخالف عقدما بود ومیگفت نباید عجله کنید باید بیشتر نامزد بمانید تا بهتر هم یکدیگر رو بشناسید ولی انگار گوشم حرفای مادرم رانمیشنید وگفتم که باید عقدکنیم باوجود مخالفت مادرم ما عقد کردیم ومن بیشتر وقتمو باعلی بودم بعداز عقدمان رفتار علی تغییرکرد و بداخلاق شد تلفن های مشکوک داشت بیشتر وقتهابادوستانش به گردشوتفریح میرفت وقتی که برمیگشت اغلب مست بود اصلا نمی توانستم تصور کنم که علی اینجوری رنگ عوض کرده وقتی که بهش اعتراز کردم گفت من همینم دوست داری بمان دوست نداری طلاقتوبگیروبرو مادرم که متوجه گریه های شبانه من شده بود به منیر خانم تلفن کرد وعلت رفتار علی رو پرسید منیرخانم در جواب گفت که علی قبلا مشکل اعصاب داشته وتحت نظرروان پزشک بوده واین موضوع رو ازما مخفی کرده بود باشنیدن این حرفا دنیا برام سیاه شد به حماقت خودم فکر میکردم که چرا احمقانه با زندگی خودم بازی کردم نمیدونم چرا اینقدر کورکورانه تصمیم گرفتم رفتار علی بدتر میشد هرچه که تلاش میکردم که علی بهتر بشه اما هیچ فایده ای نداشت تنها راهی که برام مانده بود فقط جدایی بود روزی که مهرطلاق توی زندگیم خورد توی خودم شکستم ولی افسوس  خوردن هیچ فایده ای نداشت این نتیجه تصمیم عجولانه وگوش نکردن به حرفای مادرم بود حالا از اون همه شادابی یک روحیه خسته ویک دل شکسته برام باقی ماند...     

 



خرید عینک ویفری " loop="-1" >

وبلاگ عاشقانه دلارام

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :رویا | لينک ثابت |برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

وبلاگ دوستان
وبلاگ دوستان
وبلاگ دوستان
وبلاگ دوستان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق دات کام و آدرس manimaa.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

7 دی 1391
6 دی 1391
5 دی 1391
4 دی 1391
3 دی 1391
2 دی 1391


نویسنده وبلاگ :

رویا

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->



دریافت همین آهنگ
دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

تعبیر خواب



.

src="http://pichak.net/blogcod/talebini-ezdevaj/js.php?t=8&bdcolor=000000&bgcolor=FFFFFF&textcolor=000000">..
داستان روزانه

دریافت کد قلب دنبال موس
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
href='http://avazak.ir'>قالب وبلاگ



src="http://Avazak.ir/Java/Link.js">
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین





تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین











تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
ایکون های ونوس

آیکــــن مــــهری

آیکن های لیدی نســـــــــــی

آیکن های لیدی نسیـــــــ

آیکن های لیدی نســـــــــــی

[url=http://smiles.33bru.com/smile.27289.html][img]http://s2.rimg.info/b8888fee884bbd0b1b21ee2f82e96896.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.27620.html][img]http://s2.rimg.info/eb274cf2baaae4f25ccf27eff4d14876.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.27622.html][img]http://s2.rimg.info/2421d769248fd6d487ddd2d7f339bc7e.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.25863.html][img]http://s2.rimg.info/cc1306472c131358021c3e621a60a5e4.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.104715.html][img]http://s10.rimg.info/c32491eb488dc8ad79bacb21f822478e.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.93208.html][img]http://s9.rimg.info/293d5c6314da925c1d050f3675c69d25.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.93183.html][img]http://s9.rimg.info/99a3e4d0eaca19c35ef27be113c4bc0f.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.104713.html][img]http://s10.rimg.info/32ddff57167e523d49e1f8d171191833.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.90980.html][img]http://s8.rimg.info/9f1d0f73d7308be99b4e2d83270fd2ca.gif[/img][/url] [url=http://smiles.33bru.com/smile.25997.html][img]http://s2.rimg.info/6cecc1432a6d8b9d0b8f9d5cbf967fcf.gif[/img][/url] Love Icons













Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com